علم بهتر است یا ثروت؟
بارها و بارها بی درنگ به این سوال پاسخ دادیم
با تمام وجود پاسخ را علم میدانستیم
و اما اینک....
این جهان با ما چه کرد؟
زمانه با کودکانه هایمان چه کرد؟
چه شد که یکباره تمام قد علم را پس زده و اینبار از ثروت دفاع کردبم؟
چه شد که خطی بر روی تمام باورهایمان کشیدیم؟
شاید شرمندگی درون چشمان پیری سالخورده از گرسنگی طفل معصومش بود ؟
یا چشمان حسرت بار کودکی که بر روی ویترین های کنار خیابان بهت زده مانده بود؟
و یا کمرهایی که خم شد ،چشمانی که گریست ،دستانی که پینه بست و پاهایی که تنوان راه رفتن نداشت؟
و یا شایدهم دهانی که خشکید ، دلی که از کمبودهایش بارها گرفت و یا جگری که در حسرت نداشته هایش فقیرانه سوخت؟
کامی که فریاد سکوت را رعدآسا سر میداد ؟ بغضی که در گلو مصرانه سنگینی می کرد؟ و یا قلبی که آخر ندانست شِکوِه دلش را نزد کی بَرَد؟
نمیدانم کدام یک دل هایمان را خانه احزان کرد، نمیدانم کدام یک اینگونه قلب هایمان را لرزاند ! اما میدانم که احساسمان درد می کند!
می گویند پول چرک کف دست است و بودنش خوشبختی نمیاورد! نمیدانم،شاید هم درست باشد!
اما این را به خوبی می دانم که نبودنش بدبختی و حسرت میاورد!
مرهم دل رنج دیده، ایمان و امید است و بس!
و من امیدوارانه در انتظار یافتن دوباره باورهایم خواهم ماند!
aramdel~/دل نوشته
The purple Moon/aynaz_hr
سلام به وبلاگ من خوش آمدین ! من با نام آرام دل فعالیت میکنم و متون ادبی و دکلمه و شعر هایی که در گذشته نوشتم و یا دل نوشته های روزانم همچنین اشعار و متونی که از دیگر نویسندگان و شعرا دوست دارم در این وبلاگ با شما به اشتراک خواهم گذاشت امیدوارم از خوندنشون لذت ببرید❤